چی باید بنویسم توی دلم که کلی حرفه اما نمیدونم از کجا بگم از چی بنویسم فقط میخوام
بگم خیلی خسته ام از همه چی از زندگی از این دنیا از این ادماش ... وای که چقدر سخته
یه حرفی تمام وجودتو ریخته باشه بهم اما نتونی بازم بلند داد بزنی بگی .
چقدر سخته زندگی رو که فکرشو نمیکردی روزی اینجوری بشه باید به زور تحملش
کنی ... میخوام بگم سیرم از
این زندگی حتی از خودم خدا جون کمکم کن میدونم
که اگه نبود اون خدا ... شاید حالم از این بدتر میبود... خدارو دوست دارم
واسه بودنش کنار من واسه اینکه همیشه بفکرمه واسه اینکه حتی در بدترین
شرایطم تنهام نزاشته
می دونی دل عاشق در مقابل دل معشوق بی دل ، مثل چیه ؟
دل عاشق مثل یه لامپ مهتابی سوخته است .
دلتو می اندازی زمین . جلوی پای دلبرت . می بینتش . سفیدی و پاکیشو .
میبینه چقدر ظریفه. می بینه که فقط واسه اونه که می تپه .
فکر میکنین معشوق بی دل چی کار می کنه ؟
میاد جلو . جلو و جلوتر . به دل عاشقش نگاه می کنه . یه قدم جلوتر میذاره .
پاشو میذاره روش . فشارش می ده و با نهایت خونسردی به صدای خرد شدن
دل عاشقش گوش میده
می دونید فرق دل عاشق با اون لامپ مهتابی چیه ؟
دل
عاشق میشکنه ، خرد می شه . نابود میشه . ولی آسیبی به پای معشوق بی دل
نمیرسونه . پاشو نمی بره و زخمی نمی کنه . بلکه به کف پاهای قاتلش
بوسه میزنه.
بعد رفتنت عزیزم ، بس که تنهایی کشیدم
قامتم خمیده از بس ، عشقتو به دوش کشیدم
تو غم بی همزبونی ، هی می کشتم لحظه هامو
روی برگ های شعرم ، خالی کردم عقده هامو
خاطرت جمع هر جا باشی ، توی غربت یه کسی هست
خاطراتت زندگیشه ، اون غریبه خاطرت هست
اون که تو هفت آسمونش ، یه ستاره هم نداره
اون منم که دلخوشی شه ، گل من کسی رو داره
مثل دیگرون نبودم ، سر راهتو نبستم
می دونستم نمیای و چشم به جاده ها نشستم
خاطرت جمع تو دل من ، تو حسابت پاکه پاکه
این خطای دل من بود ، اون که افتاده به خاکت
تو روزهایی که نبودی ، نمی دونی چی کشیدم
صبح تا شب زخم زبون از هر غریبه ای شنیدم
گل من سرت سلامت ، تو که خوش باشی غمم نیست
این همیشه آرزومه ، پس دلیل ماتمم نیست
دیگه از گریه گذشته ، به جنون کشیده کارم
تو که خوشبختی عزیزم ، دیگه غصه ای ندارم...
به عشق تو مینویسم تا بخوانی و این قلب عاشق مرا باور کنی. با چشمهای خیس مینویسم که دوستت دارم تا تو نیز با چشمهای خیس
بخوانی و احساس مرا از ته قلبت درک کنی... با دلی عاشق مینویسم که عاشقانه با تو می مانم ، و مینویسم که اینها تنها یک نوشته نیست
بلکه احساس قلبی من است مهربانم ...
می نویسم تا بخوانی و به عشق من افتخار کنی … با دلی پاک ، صادقانه و یکرنگ مینویسم که
خیلی دوستت دارم.
می نویسم تا شبها با خواندن درد دلهای عاشقانه ام به خواب روی و خواب فرداهای با هم بودنمان را ببینی.
به عشق تو مینویسم و با یادوخاطرات تو زندگی میکنم.
از تو مینویسم چون که تو لایق احساسات عاشقانه منی بهترینم. به تو ، قلب پاک تو و عشق مقدست افتخار می کنم و تا ابد تو را در قلب
خویش اسیر نگه می دارم... راضی باش به این اسارت ، با خون عاشقی و عطر نفسهایم تورا در زندان قلبم زنده نگه می دارم...
با دلی عاشقتر ، مینویسم که عشق تو پاکترین عشق دنیاست و با قلمی به رنگ سرخ در دفتر عشقم می نویسم که خیلی دوستت دارم..
ای هم نفس من. این دفتر عشقم را با تمام احساسات عاشقانه اش تقدیم به تومیکنم. تو لایق این دفتر عشقی ، صادقانه آن را به تو هدیه می
دهم.هر شب صفحه ای از دفتر عشق را باز کن ، بخوان هر آنچه که از تو گفته ام و با احساس آرامش عشق بخواب. تمام صفحات این دفتر
عشق را ورق بزن ، جای قطره های اشکم را در هر صفحه از آن ببین. حالا تو نیز با چشمان خیس این دفتر عاشقانه را بخوان و مرا باور کن.
به عشق تو می نویسم ، می نویسم در این دفترعشق...
از تو و آن قلب مهربانت که تاابدیت دوســـــــــــــــــتـت دارم ...
بی تو روی دوش بکشم!
آن عشق بی معنا برایم بامعنا شد و همین شد که قلبم دوباره جان گرفت...
دیگر نه طاقت دوباره شکستن را دارم ، نه حس دوباره ساختن را....
زندگی برایم یک داستان بدون عشق شد ....
بس که خسته ام ،نفسی برای فرار از خستگی ندارم
دل بسته ام به تو و نگاهی کن به من ،شک نکن به احساسات قلب من ....
دستانم بگیر و آرامم کن ، با قلب شکسته ام مدارا کن ،
که بی تو همان تنها و دلشکسته دیروز میشوم
مهربـان تر از من دیـدی نـشانم بـده
کـسی کـه
بارهـا بـسـوزانـیـش
و باز هـم بـا عـشـق نگاهـت کنـد
با کسی رابطه ی احساسی برقرار کن که
نه تنها افتخار میکنه که تو رو داره
بلکه حاضره هر ریسکی رو بکنه
که فقط کنار تو باشه!!!...
" رفـــیــــق "
باور کن راست میگویم
در این دنیای پر از دروغ
تنها بودن خیلی بهتر از
بودن با کسی است که
بخواهی دائم
خودت را به او یادآوری کنی
تا فراموشت نکند . . .
گاهی سکوت یعنی
س : ساعت های
ک : کسری
و : وجود
ت : تو !
وقـتی بـزرگ شـدیـد می خـواهیـد چـه کاره شویـد ؟
کـــودکـــــ ســـرطــانــی نــوشــت :
مــن بـــزرگــــــــــ نـــخواهـــم شــــد . . . !
وقتـے یہ دختـر وارد زندگیت میـشہ؛ اولش بهش میگے: "مـَـטּ دنبال
یہ عشق پاک هستم، از دروغ و خیـانت هم متنـفرم، خودم
هـمہ جوره هواتـو دارم، تو فـقط با مـَـטּ و مـال مـَـטּ بـاش..."
اونـم میگہ: "باشہ عزیـزم. قول میدم هیچـوقت بهت خیانـت نکنـم"
چند روز کہ میگذره، یهـو دلت بـراش تنگ میشہ و بهـش زنگ
میزنـے ؛ میبینـے در حال مکالـمہ س...
وقتی قطـع میکنـہ، ازش میپرسـے: "کـے بود؟" میگہ: "یکے
از دوستـام بود،ببخشـید عزیـزم"
تو هم از ایــטּ موضوع میـگذرے...
چند روز بعـد میبینـے 40دقیقـہ در حال مکـالمہ س.
میگے :"عزیـزم با کـے صحبت میکردے ؟"
میگـہ: "یکے از دوستام بود."
وقتـے میپرسے: "چرا اینقـدر طول کشید؟"
میگـہ: "عزیز دلم تـو کہ میدونـے دخترا پـاے تلفـטּ چقدر
باهـم حرف میزنـَـטּ!"
یہ حسے تہ دلت میگـہ داره دروغ میگہ،اما ایــטּ بار هـم
بیخـیال میشے...
چند روز بـعد اتفاقے توے خیابـوטּ همراه یہ پـسره دیگہ میبینیـش کہ
دست تو دسـت هـم دارن قـدم میزنــטּ...
ایــטּ دفعـہ دیگـہ نمیتونے از ایـטּ موضوع بگذرے. دلت میخـواد
برے جلو و بهـش بگے: "ایــטּ بود دوست داشتنـت و قولے کہ
بهـم داده بودے...؟ ایـטּ بـود؟"
اما میبینـے ارزشش رو نـداره... تو خودت مـیشکنے و راهـت رو
میگیـرے و میرے ؛ و تو دلـت بہ اوטּ همـہ دوست داشتـَـטּ
لعــنت میفرستـے!
از اوטּ بـہ بعد فـقط یہ حس تو دلتـہ، "حس انتـقام"....
امیدورام حالا فهمـیده باشیــטּ که چـرا بعضے پسرا فقـط تـو
رابطہ دنبال سکـس و خوش گذرونـے هستــטּ.
اگه گذشته ے اینجور پسرا رو مرور کنـین، میبینین 90درصد اینها
تـو زندگیـشون حتما دختـرے بوده که به احساس پاکـش
پشـت کرده...
کاش میفهـمیدیــטּ وقتـے یـہ پسر میگہ: "همـہ جوره هواتـو دارم، و یہ
لحظــہ تنهات نمیـزارم"؛ یعنی واقـعا دوستـتوטּ داره؛ اما شمـاها
هیچوقـت بہ یـہ نفر قانـع نمیشیـد... هیچــــوقت...
زنه دیروقت به خونه رسید آهسته کلید رو انداخت و درو باز کرد و یکسر به
ناگهان بجای یک جفت پا دو جفت پا داخل رختخواب دید
بلافاصله رفت و چوب گلف شوهرش رو برداشت و تا جایی که میخوردند آن دو را
با چوب گلف زد و خونین و مالی کرد.
بعد با حرص بطرف اشپزخانه رفت تا ابی بخورد
با کمال تعجب شوهرش را دید که در آشپزخانه نشسته است.
پدر و مادرت سر شب از شهرشون به دیدن ما اومده بودند چون خسته بودند
بهشون اجازه دادم تو رختخواب ما استراحت کنند
عشـق یعنـی هـمون سـلام اول
عـشق یعنـی مـایه قـوت قـلـب
عشق یعنی انفجار احساسات
عشق یعنی کم کردن فاصله ها
عشق یعنی کلید یک رابطه ای محکم
عشق یعنی در موفقیت هم شریک بودن
عشق یعنی کاری کنی که راحت پیدات کنه
عشق یعنی مثل اشرف زاده ها باهاش رفتار کنی
عشق یعنی کسی رو داشته باشی که ازت محافظت کنه
عشق یعنی وقتی باهاش قرار داری به خودت برسی
عشق یعنی یک عالمه حرف رو با یه اشاره گفتن
عشق یعنی هولش بدی تو یک مسیر درست
عشق یعنی یه بازی که تمومی نداره
عشق یعنی از هیکلش تعریف کنی
عشق یعنی من وتو ما میشویم
عشق یعنی حرفشو باور کنی
عشـق یـعنی جادوش کنی
ابقیه در ادامه مطلب
زندگی کاروانی است زودگذر،
اهنگی نیمه تمام،
تابلویی زیبا وفریبنده،
وهیچ چیز رنگ حقیقت نمگیرد
جز محبت ...................
اشک هاکلماتی هستند که به زبان اوردن
ان هابسیار سخت است،
گریه هرکس به این معنانیست که او ضعیف است
به این معنا است که او یک قلب دارد
وقتي به دنيا آمدم درون گوشم اذان گفتند وقتي مي ميرم برايم نماز مي خوا.
زندگي چقدر کوتاه است فاصلۀ اذان تا نماز
پوچ ترين کلمه طمع آست... آن را بکش. سازنده ترين کلمه صبر است... براي داشتنش دعا کن. روشن ترين کلمه اميد است... به آن اميدوار باش. ضعيف ترين کلمه حسرت است... آن را نخور. تواناترين کلمه دانش است... آن را فراگير. محکم ترين کلمه پشتکار است...آن را داشته باش. سمي ترين کلمه غرور است... بشکنش. سست ترين کلمه شانس است... به اميد آن نباش. شايع ترين کلمه شهرت است... دنبالش نرو. لطيف ترين کلمه لبخند است...آن را حفظ کن. حسرت انگيز ترين کلمه حسادت است... از آن فاصله بگير. ضروري ترين کلمه تفاهم است... آن را ايجاد کن. سالم ترين کلمه سلامتي است... به آن اهميت بده. اصلي ترين کلمه اطمينان است... به آن اعتماد کن. بي احساس ترين کلمه بي تفاوتي است... مراقب آن باش. دوستانه ترين کلمه رفاقت است... از آن سوءاستفاده نکن. زيباترين کلمه راستي است... با آن روراست باش. زشت ترين کلمه دورويي است... يک رنگ باش. ويرانگرترين کلمه تمسخر است... دوست داري با تو چنين کنند؟موقرترين کلمه احترام است... برايش ارزش قايل شو. آرام ترين کلمه آرامش است... به آن برس
دنیای این روزای من
دنیای این روزای من همقد تنپوشم شده انقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده
دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا میکنیم، دنیا عجب جایی شده
هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن میکنم آیندهی این خونه رو با شمع روشن میکنم
در حسرت فردای تو تقویممو پر میکنم هر روز این تنهایی رو فردا تصور میکنم
همسنگ این روزای من حتا شبم تاریک نیست اینجا به جز دوری تو چیزی به من نزدیک نیست
هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن میکنم آیندهی این خونه رو با شمع روشن میکنم
ابقیه در ادامه مطلب
« أُحبُّکِ» -------------- «دوستت دارم »
و لا اضعُ نقطهً فی آخرِ السطرِ ----- و در پایان سطر نقطه ای نمیگذارم
![[تصویر: 1390610519.gif]](http://www.eshghentezar.com/imgcenter/uploads/1390610519.gif)
هذا العطرُ . . الذی تضعینَهُ على جُسُدِکْ ... این عطر که به خود می زنی
هو موسیقى سائِلهْ . ..... موسیقی سیالی است
وهو توقیعُکِالخُصوصیْ الذی لایمکن تقلیدُهْ ..... و امضای شخصی توست که تقلیدی نیست
![[تصویر: 1390610519.gif]](http://www.eshghentezar.com/imgcenter/uploads/1390610519.gif)
لم یَبقَ فی الشّارِعِ الَّیل مَکانٌ أَتَجَوَّلُ فیه …... دیگر در خیابان های شب جایی برای قدم هایم نمانده است
أَخَذَت عَیناکِ کُلَّ مِساحَهِ الَّیل ….. زیرا که چشمانت گسترهی شب را گرفته اند
![[تصویر: 1390610519.gif]](http://www.eshghentezar.com/imgcenter/uploads/1390610519.gif)
انت
القمر المنیر
الذی
یراقص زورق لحظاتک ،
تموجی ...
هذه هی وحدتی النیلیه
واحبها
.......
تنهایی من
توماه نورانی هستی
که موج برداشتن من
قایق لحظاتت را به رقص درمی آورد
این تنهایی نیلی رنگ من است
ومن آنرا
دوست دارم
پسر باید باشی تابفهمی
پول گرفتن ازپدرچقدرسخته....
پسرباید باشی تابفهمی
2سال تنهایی تنهاغربت سربازی کشیدن چقدسخته....
پسر باید باشی تابفهمی
دلهره ی شغل اینده داشتن چقد سخته....
پسرباید باشی تابفهمی
ازدست دادن عشقت برای پول چقد سخته....
پسرباید باشی تابفهمی
بوق زدن پشت ماشین عروس عشقت چه حالی داره....
پسرباید باشی تابفهمی
خوردن بغض برای اینکه مسخرت نکنکه داره
گریه میکنه چقدر سخته
زندگی مثل پیانو است
دکمه های سیاه برای
غم ها
دکمه های سفید برای
شادی ها
امازمانی میتوانی اهنگ زیبایی بزنی
که دکمه های سفید وسیاه رو باهم بزنی
ا
گرروزی داستانم رو نقل کردیک
بی کس بوداماکسی رابی کس بگو
تنهابوداماکسی راتنهانگذاشت
بگودل شکسته بوداما دل کسی رانشکست
کوه غم بود ولی کسی راغمگین نکرد
وشاید بدبود امابدی کسی رو نخواست
بعضی وقتا دوست دارم وقتی بغضم میگیره خدابیادپایین واشکامو پاک کنه
دستمو بگیره وبگه ادما اذیتت میکنن ؟؟بیابریم....
..
............................................
لیلی تو بزرگترین اشتباه تاریخ رامرتکب شدی
مردی رااواره ی کوچه وبیابان کردیکه مردانه پای تو ایستاد....
این روزها هیچ کس پای کسی نمی ایستد چه برسد مردانه
.....................................................
زندگی شراب تلخی است .....که همه محکوم به نوشیدن ان هستیم .......پس مینویشیم به یاد انهایی که دوستشان داریم
خیانت
همیشه این نیست
که اون بره و بهت پشت کنه
بعضی وقتا که پاش وای میستی
هرکاری که بتونی واسش میکنی
انواع اقسام محبتارو بهش میکنی
دستشو ول نمیکنی
خودش یک نوع خیانته
اما این بار به
" خودت"
درساحل کنار دریا ایستاده ای
هوای سرد
صدای موج
انتظار .. انتظار .. انتظار
به خودت میای
یادت میاد
دیگر نه کسی است
که از پشت بغلت کنه
نه دستی که شانه هایت را بگیرد
نه صدایی که قشنگ تر از صدای دریاست
اسم این تنهایی است ...
هــــــرکـــسی رو مـــی تــــونـــســتـــم دوستــــ داشــتـــه باشـم!
اگـــر دوســــت داشـــتـــن رو از تــــو شـــروع نـــمــی کــردم …
تــــمـــام شــــهـــر از بـــس عـــاشــقــی کـــردنـــد قـــهـــارنـد…
امــــا مـــن هــنـــوز نــــاشـــیـــــانـــــه دوســـتـــت دارمــــ !
عــــــشــــق مــــن
کاش همانند این عکس میتوانستم در آغوشت بگیرم ...!
گل من امیدوارم آغوش رقیبم برات گرم باشه......!
تنهایی یعنی : ذهنم پــــر از تــــو و خــالی از دیـگران است
امــا کـــنــارم خــالـی از تـــو و پـــر از دیــگــران اســت .
دروغ اسـت کـه میگــوینــد :
" انسـان یـک بــار عـاشـق میشـود !"
مـن هـــــزار بــار عـاشقـت شـده ام ..!
هــــــــــر روز بـــیـــشـــتـــــر از دیــــروز!!
از من نپرس چقدر دوستت دارم ،
اینجا در قلـــ♥ـــــب من
حد و مرزی برای حضور تــــو نیست
✘روز قیامتــــــــ ازم پرسیدند:
جوانیتــــــــ را چگونه گـ ـذراندی؟؟
دل شکــ ـسته استــــــــــ ...
بگذارید که به بهشتـــــــــ برود !!!
دنیایش خوبـــــــــ جهنمــــ ــی بود ...!!!
شاید سال ها بعد در گذر جاده ها بی تفاوت ازکنارهم بگذریم
و تو......
آهسته زیر لب بگویی چقدر آن غریبه شبیه خاطراتم بود.......
ایــــــــن بـــــارتــــو بــــگـــو دوســـتـــت دارم
نـــــــــــــتــــــرس
آســـمـــان را گــــرفــتـــه ام بـــه زمــیـــن نــیــایــد
روزی زنی روستائی که هرگز حرف دلنشینی از همسرش نشنیده بود،
بیمار شد. شوهر او که راننده موتور سیکلت بود و از موتورش براى حمل و نقل کالا در
شهر استفاده مىکرد براى اولین بار همسرش را سوار موتورسیکلت خود کرد. زن با
احتیاط سوار موتور شد و از دست پاچگی و خجالت نمی دانست دست هایش را کجا
بگذارد که ناگهان شوهرش گفت: «مرا بغل کن.»
همه جا هستی …
در نوشته هایم در خیالم در دنیایم تنها جایی که باید باشی و ندارمت ، کنارم است
حســــــرت !
یعنے رو بـﮧ رویــــــــمـ نشستـﮧ اے
و باز خیســـــے چشمـــانـــمـ را
آن دستمال خشکــ بے احساس پاکــ کنــــد .
حســــــرت !
یعنے شانـﮧ هایت ، دوش بـﮧ دوشــــــمـ باشد
اما نتوانـــم از دلتنگے بـﮧ آن پناه ببـــــــرم.......
حســــــرت !
یعنے تــــ ــــو
کـﮧ در عین بـــــــــودنت داشتنتــ را آرزو مے کنــــــــم . . .
یه لحظـه گـوش کـن خـــدا ؛
جـدی میگــم. . .
نه بچـه بـازیِ نـه ادا و اطــوار ،
تو این دنــیا...
حــالِ خــیلی هـا اصـلا خـوب نیـست !
یـه دسـتی بـه زندگیـشون بکـش
"لــــــــــــ ــــطــفا "
هـمـیـشـه فـکـر مـی کـردم غـم انـگـیـزتـریـن غـروب ، غـروب زنـدگـیـسـت
ولـی تازہ فـهـمـیـدم هـیـچ غـروبـی غـم انـگـیـزتـر از دوری تـو نـیـسـت
دارم از تــو حــرف می زنــم امــــا روحــت هم از نوشــــته هــایم خبــر نــدارد ایــــرادی نــــدارد یــاد تــو به نوشتــــه هــایم رنــگ می دهــد شــایــد دیگــری بخــــواند و آرام گیــــرد ذهــــن پریشــــانش
✘.. می دانــــی چقــــدر ســـخت اســـت كه مـ❤ــن باغـــم قلـــم بـــردارم
با بغــــض واژه هـــ❤ــــايم را انتخــاب كــنــم
وبا اشــكـــ آن هارا بنــويســـم
وتـــو با خنـــده آن هـــارا بخوانــ❤ـی؟
می دانــ❤ــی ✘..؟؟؟
♥
اگر تلخ مینویسم،
ببخش دست من نیست!
این دست ها که خالی میشود از دستهات
جز تلخ نویسی کار دیگری نمیدانند...
وقتی که نیستی
چشمهات زل میزنند به چشمهایم
پلک نمیزنم
لعنتی
همیشه کم دارمت...
به روزهای سخت که رسید…
بسیار تفاوت داشت،
آنکس که در روزهای خوب بامن…
بسیار تفاهم داشت…!
اونـــــــم ایـــــــــنه که رفیــــــــــــــــق اونی نیــست که باهاش خوشـــــی
رفیــــــــــــــــق اونه که بدون اون داغــــــــــــــــــــون ی