چــرا آدمـــا
نمیـــدونن بعضــــــــی وقتهــــا خـــــداحافـــــظ یعنـــــــی :
" نــــذار
برم "
یعنـــــــی بــرم گــــردون ، سفــــت بغلـــــم
کـــن
ســـــرمو بچـــــسبـــون به سینــــه ت و
بگــــــو :
"خدافــــظ و زهــــر مـــار
بیخــــــود کــــردی میگی خدافـــــظ
مگـــــه
میـــذارم بــــری؟
مــــــگه الکیــــــــه!
کی گفته من تنهاش گذاشتم؟؟؟؟؟؟؟کی می تونه بفهمه چه حسی بهش داشتم؟
من دوسش دارم بیشتر از خودم.......................
ولی نمیتونم داشته باشمش چون.............اخه چی بگم که باورت شه
هر جا باشم هر کجا که باشم با هر کسی که باشم با منی
همیشه تو قلبمی
همیشه کنارمی
حست می کنم
همیشه میگم دوست دارم و عاشقتم
ولی لایقت نیستم نبودم و نخواهم شد
خیلی دلم براش تنگ شده خیلی خیلی خیلی
این چندروزه صداشو نشنیدم ...
دارم دیوونه میشم ...
بی دلیل....رفت_____
خدا جونم به جون خود خودت دوسش دارم
آخه چرا رفت دلیلشو نگفت
خودش میدونه دوسش دارم
رفت...رفت...رفت...رفت...
دلم براش تب زده تنگ شده آواره شده
دوستت دارم
دیوونه
من بدون تو
هیچم
علی جووون
عاشقتم
هـــوا را هــــرچــقدر نفــــس بکــشـــے
بـاز هـم بـــراے کـشـــیدنـش بـال بـال میـزنـے
مــثــل تــــــــــو
کـــه هـرچـــقدر کــه باشـــے
بـاز بــاید بـاشـــــے
میفــهمــے چــــهـ میگـــویـــم
بــــودنــــت مــــهـّـــم اســــــت
♥قشــــــنگے اینــــروزامـــــو مدیـــــــون اون کـــــسیـــم کــــهـــ تنهــــــام گـذاشـــــت♥ ✔باعثـــ شــــد یــــهــ فرشـــــته بیاد تــــو زندگیـــــم✔ ✘پســــ بـــدون ناراحــــت ک نیســـــتم هیـــــــچ✘
♥خیلیـــــــم شادوخــــــوشبختـــــم♥
ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﻏﯿﺮه ﻃﺒﯿﻌﯽ ﻏﺬﺍ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ ﻭ ﻣﮑﺚ ﻣﯿﮑﻨﻪ ، ﺑﺪﻭﻥ ؛ " ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﻪ "... ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺍﺻﻼ ﺍﺷﮏ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﺵ ﻧﻤﯿﺎﺩ ، ﺑﺪﻭﻥ ﺧﯿﻠﯽ " ﺗﻮو ﺩﺍﺭﻩ "... ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺯﯾﺎﺩ ﻣﯿﺨﻨﺪﻩ ، ﺑﺪﻭﻥ " خییییییلی ﺯﺧﻢ ﺧﻮﺭﺩﻩ "... ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ هممممه ﭼﯿﺰ ﺑﯽ ﺗﻮجهه ، ﺑﺪﻭﻥ ﺯﻣﺎﻧﯽ ، ﺯﯾﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺣﺪ ، ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﻩ "... ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ توو ﺍﺣﻮﺍﻝ ﭘﺮﺳﯽ،ﻫﯽ ﻣﯿﮕﻪ:ﺷُﮑـــﺮ ﺑﺪ ﻧﯿﺴﺘﻢ،ﺑﺪﻭﻥ "ﺩوﺭﻭﻍ ﻣﯿﮕﻪ،ﻧﻪ ﺣﺎﻟﺶ ﺧﻮﺑﻪ ﻧﻪ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﺵ"... ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﻓﯿﻠﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﻪ ، ﺑﺪﻭﻥ " ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻋﺎﻃﻔﯽ ، ﮐﻤﺒﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ "... ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺯﯾﺎﺩ ﺁﻫﻨﮓ ﮔﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﻪ ، ﺑﺪﻭﻥ ﺩﺭﺩﻫﺎﺷﻮ ، ﺧــِــــیـﻠﯿﻬﺎ نمی فهمن "... ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﺍﺯ ﺩﯾﺪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻗﺎﯾﻢ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺑﺪﻭﻥ " ﺍﺯ ﺧــِــــــــیلیا ﺿﺮﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ "... اگه ديدى کسى زيادميخوابه بدون"خيلى تنهاست"... ﻣﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﻣﯿﺒﯿﻨﯿﻢ ، ﻭﻟـــﯽ ﺗﻮﺟﻪ ﻧﻤﯿﮑﻨﯿﻢ....!¡
گفتی که : می بوسم تو را
گفتم تمنا می کنم
گفتی که : گر بیند کسی ؟
گفتم که : حاشا می کنم
گفتی: ز بخت بد اگر ، ناگه رقیب آید ز در ؟
گفتم که : با افسونگری ، او را ز سر وا می کنم
گفتی که : تلخی های من گر ناگوار افتد مرا
گفتم که: با نوش لبم ،آنرا گوارا می کنم
گفتی : چه می بینی بگو در چشم چون آیینه ام ؟
گفتم که : من خود را در او عریان تماشا می کنم
گفتی که : از بی طاقتی ،دل قصد یغما می کند
گفتم که : با یغماگران ، باری مدارا می کنم
گفتی که : پیوند تو را با نقد هستی می خرم
گفتم که : ارزان تر از این من با تو سودا می کنم
گفتی : اگر از کوی خود ، روزی تو را گویم برو؟
گفتم که: صد سال دگر امروز و فردا میکنم
گفتی : گر از پای خود، زنجیر عشقت وا کنم
گفتم : ز تو دیوانه تر ، دانی که پیدا می کنم
در دل شب دعای من گریه ی بی صدای من
بانگ خدا خدای من به خاطر تو بود و بس
پاکی لحظه های من گریه ی های های من
گوهر اشک های من به خاطر تو بود و بس
این همه بی پناهیم این همه سر به راهیم این همه بی گناهیم
غصه به جان خریدنم از همه کس بریدنم زخم زبون شنیدنم
به خاطر تو بود و بس به خاطر تو بود وبس
رو به خدا نشسته ام نذر و دخیل بسته ام
سوز من و گداز من اشک من و نیاز من
به خاطر تو بود و بس به خاطر تو بود وبس...
خواهم گفت غم ایام را با دیدگانت
خواهم گفت شکایت از دل این مردمان را
خواهم گفت شروع حکایت احساس غریبی
خواهم گفت احساس نزدیکی دل هایمان را
حس عاشقی رابا آن که خدا خود گوید گر باشد مقدس
چرا برخی تمسخر.برخی گناه وبرخی افسانه گویند
گه افسانه است
خواهم درآمیخت افسانه ام را با صدایت
*باصدایم*
خواهم درآمیخت افسانه ام را بانگاهم با نگاهت
***
علی بی تو زندگی کردن و دوست ندارم
د و س ت د ا ر م
- علی جووووون دوستت دارم از طرف عشق مهربونت زینب
با تو بودن
چشماتو روی من نبند چشم تو زندگیمه
صدای تو به گوش من زیباترین طنیـــنه
واسه نگاهت می میرم و محتاج آغوش توام
دیونه ی بوییدن هر لحظه تن پوش تـــــو ام
هیچی ندارم واسه تــو جز این دل دیونه
جز قلبی که جا مونده و برای تو میخونه
تـــــــــو بهترین ترانه ای برای زنــده بودن
لذت دنیـــا رو میدم برای با تــــــــو بودن
اتنظار عشق
اون لحظه ای که عطر تو ، می پیچه تو باغ تنم
اون لحظه ای که اسم تو ، تو سینه فریاد میزنم
اون لحظه رها شدن ، از حال و روز خویشتنم
زنده میشم با دیدنت ، وقتی که میری میشکنم
قلبی که با تو میزنه ، تو سینه داغونش نکن
چشمی که چشم براهته ، بیهوده گریونش نکن
اشکای دونه دونمو ، سیلاب بارونش نکن
این دل عاشق منو ، بی سر و سامونش نکن
تا وقتی قلب عاشقم ، بخاطر تو میزنه
طلسم تنهایی من ، با دستای تو میشکنه
چه حس خوبیه بغض خفت کنه اما نتونی گریه کنی چه حس خوبیه درد بکشی اما آخ
نگی. چه حس خوبیه از دلتنگی جون بدی اما نتونی ببینیش. چه حس خوبیه گوشه
اتاق بشینیو و تا صبح به عکسش نگاه کنی تا شاید خوابشو ببینی چه حس خوبیه
به خدا التماس کنی که بذاره یه امشب اون تو خوابت بیاد و به این امید چشاتو
رو هم بذاری. چه حس خوبیه هر رو صبح که بیدار میشی عکسشو ببوسی و بگی
عزیزم مواظبه خودت باش من نفسم به تو بستس چه حس خوبیه روزی صد دفه با عکسش
حرف بزنی درصورتی که اون صداتو نمیشنوه..
ولی حیف من عکستو ندارم خخخخخخ
معلم عصبی دفتر رو روی میز کوبید و داد زد: سارا
...
دخترک خودش رو جمع و جور کرد، سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز
معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانوم؟
معلم که از عصبانیت شقیقه هاش می
زد، تو چشمای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد:
چند بار بگم مشقاتو تمیز
بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ هـــا؟! فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در
مورد بچه بی انضباطش باهاش صحبت کنم!
دخترک چونه ی لرزونش رو جمع کرد... بغضش رو
به زحمت قورت داد و آروم گفت:
خانوم... مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر
ماه بهش حقوق می دن...
اونوقت می شه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون
نیاد... اونوقت می شه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تا صبح گریه نکنه...
اونوقت... اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای
داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم... اونوقت قول می دم مشقامو ...
معلم
صندلیش رو به سمت تخته چرخوند و گفت بشین سارا ...
و کاسه اشک چشمش روی گونه
خالی شد . . .
آدم وقتی یه حس تکرار نشدنی
رو با یکی تجربه می کنه
دیگه اون حس رو نمی تونه با کسی تجربه کنه
بعضی حس ها خاص و ناب هستند
مثل بعضی آدم ها...!
گریه کار کمی است
برای توصیف نداشتنت . . .
دارم به رفتار پر شکوهی
شبیه به
مرگ
فکر می کنم. . . !