تبیان زنجان

 

مزرعه که درو شد کلاغ هم رفت

بیچاره مترسک احساسش را به کسی سپرده بود

که برای نیازش “تنهاییش” را پر کرده بود . . .

 

تبیان زنجان

 

چه حکایت عجیبی است هوای پاییز

تنها را تنها تر می کند و عاشق را عاشق تر . . .

 

 

 

راه که میروی ، عقب می مانم

نه برای اینکه نخواهم با تو همقدم باشم

میخواهم پا جای پایت بگذارم و مواظبت باشم

میخواهم ردپایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشد . . .

تو فقط برای منی !

 

 

 

آدم در مورد بقیه خیلی راحت میتونه بگه : “فراموشش کن”  . . .

 

 

 

گاهی آنقدر دلم هوایت را میکند

شک میکنم به اینکه ، این دل مال من است یا تو . . .

 

 

 

خداوند نمیخواهد ما به هم برسیم

می دانی دلیلش چیست ؟

می داند که اگر کنارم باشی

دیگر هیچ وقت ، هیچ چیز

از او نخواهم خواست

 

 

 

 

 

 

 

 



تاريخ : جمعه 23 / 7 / 1393 ا 9:54 نويسنده : علی تنها ا
.: Weblog Themes By : VioletSkin.lxb.ir :.