دوستت دارم
دیوونه
من بدون تو
هیچم
علی جووون
عاشقتم
هـــوا را هــــرچــقدر نفــــس بکــشـــے
بـاز هـم بـــراے کـشـــیدنـش بـال بـال میـزنـے
مــثــل تــــــــــو
کـــه هـرچـــقدر کــه باشـــے
بـاز بــاید بـاشـــــے
میفــهمــے چــــهـ میگـــویـــم
بــــودنــــت مــــهـّـــم اســــــت
♥قشــــــنگے اینــــروزامـــــو مدیـــــــون اون کـــــسیـــم کــــهـــ تنهــــــام گـذاشـــــت♥ ✔باعثـــ شــــد یــــهــ فرشـــــته بیاد تــــو زندگیـــــم✔ ✘پســــ بـــدون ناراحــــت ک نیســـــتم هیـــــــچ✘
♥خیلیـــــــم شادوخــــــوشبختـــــم♥
ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﻏﯿﺮه ﻃﺒﯿﻌﯽ ﻏﺬﺍ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ ﻭ ﻣﮑﺚ ﻣﯿﮑﻨﻪ ، ﺑﺪﻭﻥ ؛ " ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﻪ "... ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺍﺻﻼ ﺍﺷﮏ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﺵ ﻧﻤﯿﺎﺩ ، ﺑﺪﻭﻥ ﺧﯿﻠﯽ " ﺗﻮو ﺩﺍﺭﻩ "... ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺯﯾﺎﺩ ﻣﯿﺨﻨﺪﻩ ، ﺑﺪﻭﻥ " خییییییلی ﺯﺧﻢ ﺧﻮﺭﺩﻩ "... ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ هممممه ﭼﯿﺰ ﺑﯽ ﺗﻮجهه ، ﺑﺪﻭﻥ ﺯﻣﺎﻧﯽ ، ﺯﯾﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺣﺪ ، ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﻩ "... ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ توو ﺍﺣﻮﺍﻝ ﭘﺮﺳﯽ،ﻫﯽ ﻣﯿﮕﻪ:ﺷُﮑـــﺮ ﺑﺪ ﻧﯿﺴﺘﻢ،ﺑﺪﻭﻥ "ﺩوﺭﻭﻍ ﻣﯿﮕﻪ،ﻧﻪ ﺣﺎﻟﺶ ﺧﻮﺑﻪ ﻧﻪ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﺵ"... ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﻓﯿﻠﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﻪ ، ﺑﺪﻭﻥ " ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻋﺎﻃﻔﯽ ، ﮐﻤﺒﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ "... ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺯﯾﺎﺩ ﺁﻫﻨﮓ ﮔﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﻪ ، ﺑﺪﻭﻥ ﺩﺭﺩﻫﺎﺷﻮ ، ﺧــِــــیـﻠﯿﻬﺎ نمی فهمن "... ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﺍﺯ ﺩﯾﺪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻗﺎﯾﻢ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺑﺪﻭﻥ " ﺍﺯ ﺧــِــــــــیلیا ﺿﺮﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ "... اگه ديدى کسى زيادميخوابه بدون"خيلى تنهاست"... ﻣﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﻣﯿﺒﯿﻨﯿﻢ ، ﻭﻟـــﯽ ﺗﻮﺟﻪ ﻧﻤﯿﮑﻨﯿﻢ....!¡
گفتی که : می بوسم تو را
گفتم تمنا می کنم
گفتی که : گر بیند کسی ؟
گفتم که : حاشا می کنم
گفتی: ز بخت بد اگر ، ناگه رقیب آید ز در ؟
گفتم که : با افسونگری ، او را ز سر وا می کنم
گفتی که : تلخی های من گر ناگوار افتد مرا
گفتم که: با نوش لبم ،آنرا گوارا می کنم
گفتی : چه می بینی بگو در چشم چون آیینه ام ؟
گفتم که : من خود را در او عریان تماشا می کنم
گفتی که : از بی طاقتی ،دل قصد یغما می کند
گفتم که : با یغماگران ، باری مدارا می کنم
گفتی که : پیوند تو را با نقد هستی می خرم
گفتم که : ارزان تر از این من با تو سودا می کنم
گفتی : اگر از کوی خود ، روزی تو را گویم برو؟
گفتم که: صد سال دگر امروز و فردا میکنم
گفتی : گر از پای خود، زنجیر عشقت وا کنم
گفتم : ز تو دیوانه تر ، دانی که پیدا می کنم
در دل شب دعای من گریه ی بی صدای من
بانگ خدا خدای من به خاطر تو بود و بس
پاکی لحظه های من گریه ی های های من
گوهر اشک های من به خاطر تو بود و بس
این همه بی پناهیم این همه سر به راهیم این همه بی گناهیم
غصه به جان خریدنم از همه کس بریدنم زخم زبون شنیدنم
به خاطر تو بود و بس به خاطر تو بود وبس
رو به خدا نشسته ام نذر و دخیل بسته ام
سوز من و گداز من اشک من و نیاز من
به خاطر تو بود و بس به خاطر تو بود وبس...
خواهم گفت غم ایام را با دیدگانت
خواهم گفت شکایت از دل این مردمان را
خواهم گفت شروع حکایت احساس غریبی
خواهم گفت احساس نزدیکی دل هایمان را
حس عاشقی رابا آن که خدا خود گوید گر باشد مقدس
چرا برخی تمسخر.برخی گناه وبرخی افسانه گویند
گه افسانه است
خواهم درآمیخت افسانه ام را با صدایت
*باصدایم*
خواهم درآمیخت افسانه ام را بانگاهم با نگاهت
***
علی بی تو زندگی کردن و دوست ندارم
د و س ت د ا ر م
- علی جووووون دوستت دارم از طرف عشق مهربونت زینب
با تو بودن
چشماتو روی من نبند چشم تو زندگیمه
صدای تو به گوش من زیباترین طنیـــنه
واسه نگاهت می میرم و محتاج آغوش توام
دیونه ی بوییدن هر لحظه تن پوش تـــــو ام
هیچی ندارم واسه تــو جز این دل دیونه
جز قلبی که جا مونده و برای تو میخونه
تـــــــــو بهترین ترانه ای برای زنــده بودن
لذت دنیـــا رو میدم برای با تــــــــو بودن
اتنظار عشق
اون لحظه ای که عطر تو ، می پیچه تو باغ تنم
اون لحظه ای که اسم تو ، تو سینه فریاد میزنم
اون لحظه رها شدن ، از حال و روز خویشتنم
زنده میشم با دیدنت ، وقتی که میری میشکنم
قلبی که با تو میزنه ، تو سینه داغونش نکن
چشمی که چشم براهته ، بیهوده گریونش نکن
اشکای دونه دونمو ، سیلاب بارونش نکن
این دل عاشق منو ، بی سر و سامونش نکن
تا وقتی قلب عاشقم ، بخاطر تو میزنه
طلسم تنهایی من ، با دستای تو میشکنه
چه حس خوبیه بغض خفت کنه اما نتونی گریه کنی چه حس خوبیه درد بکشی اما آخ
نگی. چه حس خوبیه از دلتنگی جون بدی اما نتونی ببینیش. چه حس خوبیه گوشه
اتاق بشینیو و تا صبح به عکسش نگاه کنی تا شاید خوابشو ببینی چه حس خوبیه
به خدا التماس کنی که بذاره یه امشب اون تو خوابت بیاد و به این امید چشاتو
رو هم بذاری. چه حس خوبیه هر رو صبح که بیدار میشی عکسشو ببوسی و بگی
عزیزم مواظبه خودت باش من نفسم به تو بستس چه حس خوبیه روزی صد دفه با عکسش
حرف بزنی درصورتی که اون صداتو نمیشنوه..
ولی حیف من عکستو ندارم خخخخخخ
معلم عصبی دفتر رو روی میز کوبید و داد زد: سارا
...
دخترک خودش رو جمع و جور کرد، سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز
معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانوم؟
معلم که از عصبانیت شقیقه هاش می
زد، تو چشمای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد:
چند بار بگم مشقاتو تمیز
بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ هـــا؟! فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در
مورد بچه بی انضباطش باهاش صحبت کنم!
دخترک چونه ی لرزونش رو جمع کرد... بغضش رو
به زحمت قورت داد و آروم گفت:
خانوم... مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر
ماه بهش حقوق می دن...
اونوقت می شه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون
نیاد... اونوقت می شه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تا صبح گریه نکنه...
اونوقت... اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای
داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم... اونوقت قول می دم مشقامو ...
معلم
صندلیش رو به سمت تخته چرخوند و گفت بشین سارا ...
و کاسه اشک چشمش روی گونه
خالی شد . . .
آدم وقتی یه حس تکرار نشدنی
رو با یکی تجربه می کنه
دیگه اون حس رو نمی تونه با کسی تجربه کنه
بعضی حس ها خاص و ناب هستند
مثل بعضی آدم ها...!
گریه کار کمی است
برای توصیف نداشتنت . . .
دارم به رفتار پر شکوهی
شبیه به
مرگ
فکر می کنم. . . !
مــیــــگی مهـــــم نیستــــــــ امـــــا اســـمشــــو وقتــــی میشنــــوی داغ دلتـــــ تـــــازه میشــــه…
مــیــــگی مهـــــم نیستــــــــ امــــا تــــا بهـــش فکــــر میکنـــی اشـــک تـــوی چشمـــات جمــع میشــــه…
مــیــــگی مهـــــم نیستــــــــ امـــا در تنهــــایی همـــش بــــاهـــاش حـــرفـــ میـــزنـــی…
مــیــــگی مهـــــم نیستــــــــ ولـــی بعضی اوقـــات دستتــــ میـــره رو شمـــارش کــه زنگــــ بـــزنـــی…نـــزنـــی…بـــزنـــی…نـــزنـــی…!
مــیــــگی مهـــــم نیستــــــــ امـــا دلتـــــ میخــــواد بـــازم بهـــش فکــــر کنــــی…
مــیــــگی مهـــــم نیستــــــــ امــــا دلتـــــ واســـه صـــداش و خنــــده هــــاش حتی دعــواهــاتـــون لـکــــ زده…
مــیــــگی مهـــــم نیستــــــــ امـــا شبـــا تــــا صبـــح خوابـتــــ نمیبـــــره… بــــاخودتــــ میـــگی یــنــی داره چیکــــارمیکـــنه؟…
مــیــــگی مهـــــم نیستــــــــ امـــا میـــدونـــی چقـــدرررر مهمـــه!!!
میـــدونـــی خیــلــی دوســش داری پـــس نگـــو مهـــم نیستـــ! بگــــو مهمــــه امــــا نیستـــــ…
♥♥♥
این پسرا خیلی تکن
یه پسرایی هستن که . . .
شلواراشون نه خیلی براشون بزرگه نه خیلی کوچیک
ابروهاشون فابریک خودشونه
همونایی که نه لکسوز دارن نه کمـری…
اما مـرام دارن
چشمشون همه جا کار نمی کنه و دنبال موی بلوند و چشم آبی نیست
پُــــز نمیـــــــدن
پاتوق شون مهمونی و شیشه و انواع مشروبی جات نیست
آره رفیـق . . .
اونایی که تکیه کلامشون معرفته
بی ریا، با خدا، مهـربون و با مسئولیتن
آدم میتــونه بهشون تکیه کنه
کنارشـون آرامش داری
کنـارش باشی یا نباشی حواسش به بقیه دخترا نیست و آدم ها رو مثل
هـم نمی بینن
غیرتین و ناموس مردمو مثل ناموس خودشون میدونن
این جور پسرا خیلی مـردن
خیلی تکن، خیلی خاصن …
خیلی شوخن و جنگولکـ بازی در میـارن ولی احساس شون قویه
آه که بکشن خدا دنیا رو واسشون زیر و رو میکنه . . .
نزارید پس اه بکشن
♥♥♥
پدر و پسر داشتن صحبت میکردن!!
پدر دستشو میندازه دوره گردنه پسرش میگه پسرم من شیرم یا تو؟
پسر میگه : من..!!
… … …
پدر میگه : پسرم من شیرم یا تو؟؟!!
پسر میگه : بازم من شیرم…
پدر عصبی مشه دستشو از رو شونه پسرش بر میداره میگه : من شیرم یا تو!!؟؟
پسر میگه : بابا تو شیری…!!
پدر میگه : چرا بار اول و دوم گفتی من حالا میگی تو ؟؟
پسر گفت : آخه دفعه های قبلی دستت رو شونم بود فکر کردم یه کوه پشتمه اما حالا…
♥♥♥
ﻋﺸــــﻖ ﻫــﺎﮮ ﺍﻣــﺮﻭﺯﮮ ﯾـﻌـﻨــﮯ ،
ﺩﻭﺳﺘـــ ﺩﺍﺷﺘـــﻦ ﮐـﺴــﮯ ﮐـﻪ ﻣـــﺎﻝ ﺗــﻮ ﻧـﯿـﺴـﺘــــ . . .
ﻧــﻪ ﺍﯾﻨﮑــــﻪ ﻧﺒﺎﺷـــــﻪ . . .
ﻫﺴـــﺖ ﻭﻟــﮯ ﻫﻤـﯿﺸــــﻪ ﺩﻧـﺒــﺎﻝ ﯾﮑــﮯ ﺑـﻬـﺘـﺮ ﺍﺯ ﺧــﻮﺩﺗـــِـﻪ . . .
ﯾـﻌـﻨــﮯ ﺍﯾـﻨـﮑـﻪ ﺗــﻮ ﺑـﺎ ﮔـــﺮﯾـﻪ ﺍﺵ ﮔــﺮﯾـﻪ ﮐـﻨـــﮯ ﻭﻟــﮯ ﺍﻭﻥ . . .
ﻭﻗـﺘــﮯ ﻣﺸﮑــﻞ ﺗــﻮ ﺭﻭ ﻣﮯ ﺑـﯿـﻨـــﻪ ﻣـﯿـﺸـــﮯ ﺳـــﻮﮊﻩ ﺧـﻨـﺪﻩ ﺍﻭن ﺩﻭﺳﺘـــﺎﺵ (دختر خالش). . .
ﯾـﻌﻨــــﮯ ﺧـﻮﺩﺗــﻮ ﺯﻧـﺪﮔـــﯿـﺘﻮ ﻭﺍﺳــﻪ ﮐـﺴـــﮯ ﺣـــﺮﻭﻡ ﮐﻨـــﮯ ،
ﮐﻪ ﻭﺍﺳــﺶ ﻫﯿـــــﭻ ﺍﺭﺯﺷـــﮯ ﻧــﺪﺍﺭﮮ . . . ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻨـــــــﻬـــــــﺎﯾـــــﮯ . . .
ﻋـﺸـــــﻖ ﻫـﺎﯼ ﺍﻣــﺮﻭﺯﮮ ﯾـﻌـﻨـﯽ : ﭘـــــﻮﭺ
♥♥♥
امــــروز
به پـایـان می رسـد
از فردا برایــم چیزی نگــو !
مــن نمی گــویم " فردا روز دیــگری ست "
فقــط می گــویم
" تو روز دیــگری هســتی "
تــو
فردایــی
همــان که بایــد بخاطـــرش زنده بــمانم!
♥♥♥
یادمه وقتـــــــــی بچه بودم
بعضی وقت ها بابامو نگاه میـــــکردم که ساعت ها با دست
مشغول جمع کردن آشـــــــغالای ریزی بود
که روی فـــــــرش ریخته بود
من حسابی به این کـــــــــارش میخندیدم چـــــــــون ما هم جـــــــارو داشتیم
هم جارو برقــــــــی
تا ……..چند وقت پیــــــــش داشتم با خودم
فکر میکردم که چجــــــــــوری مشکلاتمو حل کنم
یهو یه خــــــودم اومدم دیدم
که یه عالمه آشغال از روی فرش جـــــــــلوی خودم جمع کردم
... عشق لعنتی
:شنیدیم٬ میگن
، اما ....وقتی یه پسر بخاطر یه دختر اشک بریزه
....یعنی دیگه هیچوقت نمیتونه کسیو مثل اون دوست داشته باشه
!خیلی سخته بهت بگه تو فقط یه صدایی
!خیلی سخته بهت بگه هفته ای یه بارمی خوام این صدا رو بشنوم
!خیلی سخته دلت گرفته باشه ولی بترسی باهاش دردودل کنی
!خیلی سخته پر از گریه باشی ولی بخندیکه ناراحت نشه
!خیلی سخته به وجودش نیاز داشته باشی ولی کنارت نباشه
!خیلی سخته دوست داشته باشی باهاش حرف بزنی ولی نتونی بهش حتی یه زنگ بزنی
!!!خیلی سخته هم نتونی باهاش بمونی هم بدون اون بمیری
عشق هایت را مثل کانال تلویزیون عوض می کنی و افتخار می کنی که عشق برایت این
. . .!چنین است و من می خندم
. . .به برنامه هایی که هیچکدام ، ارزش دیدن ندارند
.
.
.
.
این روزها جای خالی ” تـو ” را با عروسکی پر می کنم
همانند توست مرا ” دوست ندارد ”
! احساس ندارد
. . .اما هر چه هست ” دل شکستن ” بلدنیست
...من برای متنفر بودن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم
....زیرا من گرفتار دوست داشتن کسانی هستم که مرا دوست دارند
مزرعه که درو شد کلاغ هم رفت
بیچاره مترسک احساسش را به کسی سپرده بود
که برای نیازش “تنهاییش” را پر کرده بود . . .
چه حکایت عجیبی است هوای پاییز
تنها را تنها تر می کند و عاشق را عاشق تر . . .
راه که میروی ، عقب می مانم
نه برای اینکه نخواهم با تو همقدم باشم
میخواهم پا جای پایت بگذارم و مواظبت باشم
میخواهم ردپایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشد . . .
تو فقط برای منی !
آدم در مورد بقیه خیلی راحت میتونه بگه : “فراموشش کن” . . .
گاهی آنقدر دلم هوایت را میکند
شک میکنم به اینکه ، این دل مال من است یا تو . . .
خداوند نمیخواهد ما به هم برسیم
می دانی دلیلش چیست ؟
می داند که اگر کنارم باشی
دیگر هیچ وقت ، هیچ چیز
از او نخواهم خواست
چقدر
سخته تو چشاي كسي كه تمام عشقت رو ازت گرفته و به جاش يه زخم هميشگي رو به
قلبت هديه داده زل بزني و به جاي اينكه لبريز كينه و نفرت بشي حس كني كه
هنوز دوستش داري چقدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به ديوار تكيه بدي كه يه
بار زير آوار غرورش همه وجودت له شده چقدر سخته تو خيال ساعتها باهاش حرف
بزني اما وقت ديدنش هيچ چيز جز سلام نتوني بگي چقدر سخته وقتي پشتت بهشه
دونه هاي اشك گونه ها تو خيس كنه اما مجبور باشي بخندي تا نفهمه هنوز دوستش
داري
اگه يه روز من مردم و تو منو دوست داشتي پنج شنبه ها بيا سر مزارم و گل سرخ رنگي را روي قبرم بذار تا هميشه اون گلي رو كه بهت داده بودم رو به خاطر بيارم ولي ... اگه تو مردي......... من فقط يه بار ميام مزارت ميام و اون دسته گله سفيده مريم رو كه با خونه خودم سرخشون كردم برات هديه ميكنم وعاشقانه كنارت جون ميدم تا بدوني هيچ وقت تنها نيستي
گفتي
منو دوست داري تو گفتي عاشق چشمام شدي تو گفتي احساسمو دوست داري تو گفتي
قلبت مال منه تو گفتي بوسه هامو دوست داري تو گفتي قصه هامو دوست داري تو
گفتي دوست داري نوازشت كنم تو گفتي ميخواي تو بغلم بگيرمت تو گفتي همدرد تو
منم تو گفتي همراز تو منم تو گفتي شب و روز من تواي تو گفتي تنها يار من
تواي تو گفتي... تو همه اينها رو گفتي ولي من فقط مي گم اگه تو نباشي من مي
ميرم
هميشه با بدست آوردن اون كسي كه دوستش داري نمي توني صاحبش بشي ، گاهي وقتا لازم هست كه ازش بگذري تا بتوني صاحبش بشي ، همه ما با اراده به دنيا مي آييم با حيرت زندگي ميكنيم و با حسرت ميميريم اين است مفهوم زندگي كردن ، پس هرگز به خاطر غمهايت گريه مكن و مگذار اين زمين پست شنونده آواي غمگين دلت باشدافسوس...آن زمان كه بايد دوست بداريم كوتاهي ميكنيم آن زمان كه دوستمان دارند لجبازي ميكنيم و بعد...براي آنچه از دست رفته آه مي كشيم
فرق
من و تو: گفتي عاشقمي، گفتم دوستت دارم. گفتي اگه يه روز نبينمت ميميرم،
گفتم من فقط ناراحت ميشم. گفتي من بجز تو به كسي فكر نمي كنم، گفتم اتفاقا
من به خيلي ها فكر مي كنم. گفتي تا ابد تو قلب مني، گفتم فعلا تو قلبم جا
داري. گفتي اگه بري با يكي ديگه من خودمو مي كشم، گفتم اما اگه تو بري با
يكي ديگه، من فقط دلم ميخواد طرف رو خفه كنم. گفتي ... ، گفتم... . حالا
فكر كردي فرق ما اين هاست؟ نه! فرق ما اينه كه: تو دروغ گفتي، من راستشو
هيچوقت
مغرور نشو ... برگا وقتي مي ريزن كه فكر مي كنن طلا شدن ... آنكس كه
اعتماد مي كند خيانت مي بيند و آنكس كه اعتماد نمي كند خود خيانتكار است.
آدما مثل كتابن ... از روي بعضي ها بايد مشق نوشت ... از روي بعضي ها بايد
جريمه نوشت ... بعضي ها رو بايد چندبار خوند تا معنيشونو بفهميم ... و بعضي
ها رو بايد نخونده دور انداخت
عميق
ترين درد زندگي مردن نيست بلكه گذاشتن سدي در برابر روديست كه از چشمانت
جاري است. عميق ترين درد زندگي مردن نيست بلكه پنهان كردن قلبي است كه به
اسفناك ترين حالت شكسته است. عميق ترين درد زندگي مردن نيست بلكه نداشتن
شانه هاي محكمي است كه بتواني به آن تكيه كني و از غم زندگي برايش اشك
بريزي. عميق ترين درد زندگي مردن نيست بلكه ناتمام ماندن قشنگترين داستان
زندگي است كه مجبوري آخرش را با جدايي به سرانجام برساني
اين رو بدون كه هر وقت دلم برات تنگ ميشه ميرم پشت ابرها و آروم گريه ميكنم پس بدون هروقت بارون مياد دلم برات تنگ شده عزيزم....
شاید تنها کسی نباشم که دوستت دارم
ولی تنها کسی هستم که فقط تو را دوست دارم
و خدا را شكر كنید برای خلق این زیبایی ..
زیر باران اگر دختری را سوار كردید ..
... ... جای شماره به او امنیت بدهید .
او را به مقصد مورد نظرش برسانید..
نه به مقصد مورد نظرتان ..
هنگام ورود به هر مكانی ..
... با لبخند بگویید: اول شما ..
در تاكسی خودتان را به در بچسبانید نه به او ..
بگذارید زن ایرانی وقتی مرد ایرانی را در كوچه خلوت می بیند..
احساس امنیت كند نه ترس ..
بیایید فارغ از جنسیت .. كمی مرد باشید...
.
.
.
من بی تو یک بوسه ی فراموش شده ام ، یک شعر پر از غلط ، یک پرنده ی بی آسمان؛ یک نسیم سرگردان ، یک رویای نا تمام.
کاشکی یکی بود . . . که فقط با یکی بود
.
.
.
بنویس بنویس و هراس مدار از آن که غلط میافتد بنویس و پاک کن همچون خدا که هزاران سال است مینویسد و پاک میکند و ما هنوز ماندهایم در انتظار پاک شدن و بر خود میلرزیم
.
.
.
در دنیای تنهایی خود؛ نقاش خوبی شدم!! سختـــی کشیـــدم؛ آه کشیــــدم؛ درد را هـــم کشــــیدم... امـــــــــــا؛ نتـــوانستم از یک نفــــر دست بکشـــــم...!!!
.
.
.
وقتـی که حتـی میخنـدم ، خنده هامو غـم گرفتـه ...
.
.
.
اگه میخوای کســـــــــــیو از دســت بدی … ! دوسش داشته باش…. "همین"
.
.
.
ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﭘﺸﺖ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﯼ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻧﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ
.
.
.
از آدم های عــاطفی بترسید ...
آنها قادرند که یک مرتبه ٫ دیگر گریه نکنند ٫
دوست نداشته باشند ٫ و قید همه چیز را بزنند ....
حَتـــــی زندگیــــــ ........
برایم کف زدند..........و در آغوشم گرفتند
تایید و تشویقم کردند.......... کـه آخر فراموشت کردم
دیگر تا ابد بر لبانم لبخندی تصنعی مهمان است
اما........بین خودمان باشد............
هنوزم تنــــــــــها دلبرکم تو هستی